سوالات استخدامی کارشناس بهداشت محیط با جواب
- مبلغ: ۸۴,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
In this paper I will describe the history of ego psychology, review its status today, and look at its possible future development. It should be understood that my point of view will inevitably shape my survey of the field. This personal slant is inevitable when writing an overview of a field as broad and varied as ego psychology. Because even basic concepts in this area are often ambiguous and disputed, disagreements are inevitable. I hope, however, to point accurately to the general issues and to our commonalities. I will try to describe what most ego psychologists would agree is basic and will thereby attempt to achieve a defining consensus (which others may find dubious). I do feel that some consensus can be achieved and that it is necessary for the future development of our theory.
AN ANNOTATED HISTORY OF EGO PSYCHOLOGY
It may be helpful in reviewing the present and future status of ego psychology to understand its history. A mere recitation of facts and dates is seldom enlightening, yet an interpretive history is inevitably speculative. Nonetheless, I will attempt an annotated history in order to show the development of ego psychology based on problems of theory that might have spawned the birth of various movements within ego psychology (Rapaport 1959; Richards and Lynch 1998). Such a history might help us better understand the growth requirements and developmental potential of modern ego psychology.
When Freud wrote “The Ego and the Id” (1923), he changed the meaning of ego from self “as a whole, perhaps including the body,” to a set of related mental functions, “a part of the mind”. He thus gave birth to ego psychology, which was from its inception a study of mental functioning (Laplanche and Pontalis 1967). The ego became the term used for aspects of mental functioning that regulate and mediate between the experience of reality and the experience of the person. (Campbell 1989). A description of mental functioning focused at that time on collections of like functions called agencies and the conflicts between them (Moore and Fine 1990). Conflict was intrapsychic and occurred between some combination of the agencies ego, id, and superego. No longer was conflict viewed as occurring simply between the self as a whole and social morality or material reality; nor did it occur just between conscious and unconscious, or id and ego. This shift was needed to account for Freud’s observation of unconscious ego phenomena (1917,1921), unconscious superego phenomena, and the role of identifications with external objects in building internal superego and ego content and structure.
CONCLUDING REMARKS
Using the laboratory of psychoanalytic treatment, we can achieve a better understanding of synthetic processes of the ego within and between the varying levels or points of view. This will help us understand the relation between varying schools, because tertiary process ought to apply not just to integrations of different levels of personality clinically, but also to different viewpoints of the metapsychologies and the ways in which they relate. Observation and theory building go hand in hand. Using a combination of the hierarchy concept and tertiary process descriptions, we could take this next integrative step in modern ego psychology’s development. This step will involve case reports showing relationships and integrations.
In order to integrate, we must work out common definitions, agree on terminology for observations, and decide which aspects of the different levels fit, are useful, and are observable, and which are grandiose rhetorical flourishes that are best jettisoned.
تاريخچه تفسيري روانشناسي مدرن
بازنگري وضعيت آينده و کنوني روانشناسی نفس براي درک تاريخچه آن، مفيد است. شرح انحصاري حقايق و تواريخ به ندرت، روشن کننده است وتاريخچه تفسيري، ناگزير نياز به تفکر دارد. هرچند، من براي تاريخچه اي تفسيري تلاش مي کنم تا توسعه روانشناسي نفس را بر اساس مشکلات تئوري نشان دهم تا بتواند، تولد جنبش هاي مختلف را در روانشناسي نفس افزایش دهد. (Rapaport 1959; Richards and Lynch 1998). چنين تاريخچه اي مي تواند به ما کمک کند تا الزامات رشد و پتانسيل توسعه روانشناسي مدرن نفس را درک نماييم.
هنگامی که فروید "نفس و Id" (1923) را نوشت،یعنی او نفس خود "را به عنوان یک کل، از جمله بدن"، به مجموعه ای از توابع مربوط به ذهن، "بخشی از ذهن ". تغییر داد. بنابراین او تولد روانشناسی نفس را ارائه داد که در آغاز به کار مطالعه عملکرد ذهنی بود. (Laplanche و Pontalis 1967) نفس تبديل به عبارتي شد که برای جنبه های عملکرد ذهنی مورد استفاده گرفت که بین تجربه واقعیت و تجربه فرد، تنظیم و واسطه گري را صورت مي دهد. (Campbell، 1989). توصیف عملکرد ذهنی در آن زمان روي مجموعه ای از توابع مانند عوامل وتناقض ها بین آنها متمرکز شد(Moore و Fine 1990) تناقض، درون رواني بود وبين برخی از ترکیبات نفس عوامل، id و ابرنفس رخ داد. اين تناقض دیگر به سادگی بین خود به عنوان یک کل و اخلاق کامل و یا واقعیت اجتماعی مادی دیده نمی شد؛ ضمناً فقط بین خودآگاه و ناخودآگاه، و یا ID و نفس رخ نمی داد. این تغییر برای در نظر گرفتن مشاهده پدیده های نفسانی ناخودآگاه توسط فروید ((1917،1921)) پدیده ابرنفس ناخودآگاه، و نقش شناسایی با اشیاء خارجی در ساخت ابرنفس داخلی و محتوا و ساختار نفس نیاز می شد.
استنتاج تذکرات
با استفاده از آزمایشگاه درمان تحلیلی روانی، می توانیم به درکی بهتر از فرآیندهای ساختگی نفس در و بین سطح متغیر یا نقاط نظر دست یابیم. این کار به ما کمک می کند تا رابطه بین مکاتب متغیر را درک کنیم، زیرا فرآیند سوم باید نه تنها برای انسجامات سطوح مختلف شخصیت، بلکه برای نقطه نظرات مختلف فراروانشناسی و روشی هایی اعمال شود که در آن آنها به هم مرتبط می شود. ساختمان این نظریه و مشاهده دست به دست می چرخد. با استفاده از ترکیب مفهوم سلسله مراتب و توصیفات فرآیند سوم، ما می توانیم این مرحله منسجم بعدی را در توسعه روانشناسی مدرن نفس اتخاذ کنیم. این مرحله شامل گزارش های موردی نشاندهنده روابط و یکپارچه سازی ها می شود.
به منظور ادغام، ما باید روی تعاریف رایج کار کنیم، در مورد واژه شناسی برای مشاهدات توافق کنیم و تصمیم بگیریم که کدام جنبه های سطوح مختلف تناسب یافته مفید و قابل مشاهده هستند.