ترجمه مقاله روابط بین فرهنگی بین تمدن ایران جنوبی و سیحون

ترجمه مقاله روابط بین فرهنگی بین تمدن ایران جنوبی و سیحون
قیمت خرید این محصول
۴۱,۰۰۰ تومان
دانلود رایگان نمونه دانلود مقاله انگلیسی
عنوان فارسی
روابط بین فرهنگی بین تمدن ایران جنوبی و سیحون: مورد عجیب مهر دوروی NMI 1660
عنوان انگلیسی
Intercultural Relations between Southern Iran and the Oxus Civilization. The Strange Case of Bifacial Seal NMI 1660
صفحات مقاله فارسی
28
صفحات مقاله انگلیسی
20
سال انتشار
2013
رفرنس
دارای رفرنس در داخل متن و انتهای مقاله
فرمت مقاله انگلیسی
pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش
فرمت ترجمه مقاله
pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش
فونت ترجمه مقاله
بی نازنین
سایز ترجمه مقاله
14
نوع مقاله
ISI
نوع ارائه مقاله
ژورنال
کد محصول
10990
وضعیت ترجمه عناوین تصاویر و جداول
ترجمه شده است ✓
وضعیت ترجمه منابع داخل متن
ترجمه شده است ✓
ضمیمه
ندارد ☓
بیس
نیست ☓
مدل مفهومی
ندارد ☓
پرسشنامه
ندارد ☓
متغیر
ندارد ☓
رفرنس در ترجمه
در انتهای مقاله درج شده است
رشته و گرایش های مرتبط با این مقاله
باستان شناسی
دانشگاه
دانشگاه سالنتو، لچه، ایتالیا
doi یا شناسه دیجیتال
https://doi.org/10.22111/ijas.2014.1960
۰.۰ (بدون امتیاز)
امتیاز دهید
فهرست مطالب
مقدمه

مهر NMI 1660

ارزیابی های تاریخی

تصاویر فایل ورد ترجمه مقاله (جهت بزرگنمایی روی عکس کلیک نمایید)
10990-IranArze 10990-IranArze1    10990-IranArze2
نمونه چکیده متن اصلی انگلیسی
New archaeological evidences of the so-called “Bactrian-Margiana Archaeological Complex” (= BMAC) has invited a change in our knowledge of the cultural relations between Oxus civilization and south-eastern Iran during the III-II millennium B.C. transition period. The new archaeological projects in southern and western Turkmenistan, as well as attested at Gonur Depe, have showed a wider and more articulated relation in Asia Media, not only constrained to the movement of the Central Asian Bronze Age onto the Iranian plateau, Baluchistan, and western coast of the Persian Gulf. At the same time new research and excavations in the Jiroft valley has demonstrated a new cultural horizon in the eastern Iran. In this perspective, the new information from the Oxus (Bactria and Margiana) and Jiroft civilizations invite new interpretations on III-II millennium historical relations among eastern areas. In particular, it is possible to recognize south-eastern Iranian objects or influenced materials by Jiroft civilization in the Bactrian-Margiana archaeological complex. For these reasons the characteristic finds of BMAC recovered in Iran from Susa, Shahdad, Shahr-i Sokhta, Tepe Hissar, Khurab and Tepe Yahya have to be analyzed as part of a wider network and not simply explained with the movement of people from Central Asia towards southern Iran. An unpublished bifacial seal, now placed in the Bastan Museum, is an important line of evidence for a reassessment of the historical relations between two civilizations, representing a conceptual and ideological creation originated by the union of southern Iran and Central Asian cultural developments. This evidence is a new and decisive contribution for the understanding of the intercultural processes between the Oxus and Jiroft cultures; its presence confirms a homogeneous and related-artistic knowledge in a wide territory from Margiana and Bactria to the Lut, Jiroft, and Elam regions in a joint cultural source, but with different indigenous developments.

Introduction

The archaeological evidence collected in the last year in the Kerman and Turkmenistan regions change our knowledge of the cultural spheres in eastern Iran, reassessing the structure and process of political and artistic relations between Oxus and Jiroft civilizations (Hiebert - LambergKarlovsky 1992a). Starting from a bifacial stamp seal placed in the National Museum of Iran, we would suggest a new perspective in the cultural dynamics between eastern Iran and BactrianMargiana Archaeological Complex (= BMAC). The discovery of a new civilization in the Halil valley (Madjidzadeh 2003a; 2003b; 2003c; 2004; 2008) and the new archaeological finds from Gonur Depe (Hiebert 1992; 1994; Salvatori 1994a; 1994b; 1995; 2007; 2010; Sarianidi 1993b; 2002a; 2002b; 2005; 2007) might be decisive to build up new historical evaluations on the role carried out by Jiroft and the Oxus regions in the creation of a new syncretistic art, identifying a cultural koiné linking eastern Iran to Margiana and Bactria.

The wide evidence of a homogeneous artistic development between southern Iran and the Murghab and the Bactrian territories should be evaluated as a joint cultural transformation, bypassing an expansionist approach to the south-eastern Iran/BMAC interactions where an unidirectional cultural transmission from north to south or vice versa has been suggested (Hiebert - Lamberg-Karlovsky 1992a; 1992b: 135-136 contra Amiet 1986; 2004; Sarianidi 2009: 42-43).

نمونه چکیده ترجمه متن فارسی
شواهد جدید باستان شناسی "مجموعه باستان شناسی باختر – مارگیانا" (= BAMAC) ما را به تحولی در دانش خود در روابط فرهنگی بین تمدن سیحون (آمودریا) و ایران جنوب شرقی در طول دوره هزاره سوم- دوم قبل از میلاد مسیح فراخوانده است. پروژه های باستان شناسی جدید در ترکمنستان جنوب و غرب هم چنین تصدیق شده در گونور دپ، رابطه قابل درک تر و وسیع تری را در واسطه های آسیایی نشان داده اند و تنها به جنبش عصر برنز آسیای مرکزی به سوی فلات ایران، بلوچستان و ساحل غربی خلیج فارس محدود نمیشود. به طور همزمان، تحقیقات و حفاری های جدیدی در دره جیرفت، افق فرهنگی تازه ای را در ایران شرقی نشان داده است. در این چشم انداز، اطلاعات جدید از تمدنهای سیحون (باختر و مارگینا) و جیرفت، تعابیر جدیدی را بر روی روابط تاریخی هزاره سوم – دوم در بین نواحی شرقی فراخوانده است. به طور خاص، به رسمیت شناختن اشیاء ایرانی جنوب شرقی یا اجسام تحت تاثیر تمدن جیرفت در مجموعه باستان شناسی باختر- مارگیانا، امکانپذیر است. به این دلایل، یافته های بارز BMAC جمع آوری شده در ایران از سوزا، شهداد، شهر سوخته، تپه حصار، خوراب و تپه یحیی باید به عنوان بخشی از یک شبکه وسیع تر مورد تحلیل قرار گیرند و به سادگی با حرکت مردم از آسیای مرکزی به سوی ایران جنوبی، شرح داده نمیشود. یک مهر دو سر منتشر نشده که اکنون در موزه باستان قرار دارد، یک خط مهم مدارک برای ارزیابی مجدد روابط تاریخی بین دو تمدن است، که یک آفرینش مفهومی و ایدئولوژیکی نشات گرفته از طریق اتحاد ایران جنوبی و پیشرفتهای فرهنگی آسیای مرکزی را نشان میدهد. این شواهد، یک همبخشی جدید و قاطع برای درک فرایندهای بین فرهنگی بین فرهنگ های سیحون و جیرفت است؛ حضور آن، یک دانش همگن و هنری مرتبط در قلمروی وسیعی از مارگیانا و باختر به سوی مناطق لوت، جیرفت و ایلام در یک خاستگاه فرهنگی مشترک اما با پیشرفتهای بومی مختلف را تایید میکند.

مقدمه

شواهد باستان شناسی جمع آوری شده در سال گذشته در مناطق کرمان و ترکمنستان، دانش ما از فضاهای فرهنگی در ایران شرقی را متحول میسازد، ساختار و فرایند روابط سیاسی و هنری بین تمدنهای سیحون و جیرفت را مجددا ارزیابی می نماید (هایبرت- لمبرگ کارلووسکی 1992الف). با شروع از یک مهر منقوش دورو قرار گرفته در موزه ملی ایران، چشم انداز جدیدی در پویایی شناسی بین ایران شرقی و مجموعه باستان شناسی باختر – مارگیانا (= BMAC) پیشنهاد خواهیم داد. کشف یک تمدن جدید در دره هلیل (مجید زاده 2003 الف؛ 2003ب؛ 2003ث؛ 2004؛ 2008) و یافته های باستان شناسی جدید از گونور دپ (هایبرت 1992، سالواتوری 1994الف؛ 1994ب؛ 1995؛ 2007؛ 2010؛ سارینیدی 1993ب؛ 2002 الف؛ 2002ب؛ 2005؛ 2007) ممکن است برای ایجاد ارزیابی های تاریخی جدید بر روی نقش ایفا شده توسط مناطق جیرفت و سیحون در آفرینش یک هنر تلفیق گرای جدید، شناسایی یک اتصال koiné فرهنگی ایران شرقی به مارگیانا و باختر، قطعی باشد.

شواهد وسیع توسعه هنری همگن بین ایران جنوبی و قلمروهای مرغاب و باختر باید به عنوان یک تغییر شکل فرهنگی مشترک، ارزیابی شود، با پرهیز از یک رویکرد توسعه طلبانه برای تعاملات ایران جنوب شرقی / BMAC، در جاییکه یک گذار فرهنگی یک سویه از شمال به جنوب یا بالعکس پیشنهاد شده است (هایبرت – لمبرگ – کارلووسکی 1992 الف؛ 1992ب: 136-135، بر خلاف آمیت 1986؛ 2004؛ ساریانیدی 2009؛ 43-42).


بدون دیدگاه