ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
مهر NMI 1660
ارزیابی های تاریخی
Introduction
The archaeological evidence collected in the last year in the Kerman and Turkmenistan regions change our knowledge of the cultural spheres in eastern Iran, reassessing the structure and process of political and artistic relations between Oxus and Jiroft civilizations (Hiebert - LambergKarlovsky 1992a). Starting from a bifacial stamp seal placed in the National Museum of Iran, we would suggest a new perspective in the cultural dynamics between eastern Iran and BactrianMargiana Archaeological Complex (= BMAC). The discovery of a new civilization in the Halil valley (Madjidzadeh 2003a; 2003b; 2003c; 2004; 2008) and the new archaeological finds from Gonur Depe (Hiebert 1992; 1994; Salvatori 1994a; 1994b; 1995; 2007; 2010; Sarianidi 1993b; 2002a; 2002b; 2005; 2007) might be decisive to build up new historical evaluations on the role carried out by Jiroft and the Oxus regions in the creation of a new syncretistic art, identifying a cultural koiné linking eastern Iran to Margiana and Bactria.
The wide evidence of a homogeneous artistic development between southern Iran and the Murghab and the Bactrian territories should be evaluated as a joint cultural transformation, bypassing an expansionist approach to the south-eastern Iran/BMAC interactions where an unidirectional cultural transmission from north to south or vice versa has been suggested (Hiebert - Lamberg-Karlovsky 1992a; 1992b: 135-136 contra Amiet 1986; 2004; Sarianidi 2009: 42-43).
مقدمه
شواهد باستان شناسی جمع آوری شده در سال گذشته در مناطق کرمان و ترکمنستان، دانش ما از فضاهای فرهنگی در ایران شرقی را متحول میسازد، ساختار و فرایند روابط سیاسی و هنری بین تمدنهای سیحون و جیرفت را مجددا ارزیابی می نماید (هایبرت- لمبرگ کارلووسکی 1992الف). با شروع از یک مهر منقوش دورو قرار گرفته در موزه ملی ایران، چشم انداز جدیدی در پویایی شناسی بین ایران شرقی و مجموعه باستان شناسی باختر – مارگیانا (= BMAC) پیشنهاد خواهیم داد. کشف یک تمدن جدید در دره هلیل (مجید زاده 2003 الف؛ 2003ب؛ 2003ث؛ 2004؛ 2008) و یافته های باستان شناسی جدید از گونور دپ (هایبرت 1992، سالواتوری 1994الف؛ 1994ب؛ 1995؛ 2007؛ 2010؛ سارینیدی 1993ب؛ 2002 الف؛ 2002ب؛ 2005؛ 2007) ممکن است برای ایجاد ارزیابی های تاریخی جدید بر روی نقش ایفا شده توسط مناطق جیرفت و سیحون در آفرینش یک هنر تلفیق گرای جدید، شناسایی یک اتصال koiné فرهنگی ایران شرقی به مارگیانا و باختر، قطعی باشد.
شواهد وسیع توسعه هنری همگن بین ایران جنوبی و قلمروهای مرغاب و باختر باید به عنوان یک تغییر شکل فرهنگی مشترک، ارزیابی شود، با پرهیز از یک رویکرد توسعه طلبانه برای تعاملات ایران جنوب شرقی / BMAC، در جاییکه یک گذار فرهنگی یک سویه از شمال به جنوب یا بالعکس پیشنهاد شده است (هایبرت – لمبرگ – کارلووسکی 1992 الف؛ 1992ب: 136-135، بر خلاف آمیت 1986؛ 2004؛ ساریانیدی 2009؛ 43-42).