ترجمه مقاله سرمایه فکری انتقادی – نشریه الزویر

عنوان فارسی: | سرمایه فکری انتقادی |
عنوان انگلیسی: | Critical intellectual capital |
تعداد صفحات مقاله انگلیسی : 3 | تعداد صفحات ترجمه فارسی : 8 |
سال انتشار : 2009 | نشریه : الزویر - Elsevier |
فرمت مقاله انگلیسی : PDF | فرمت ترجمه مقاله : ورد تایپ شده |
کد محصول : 5633 | رفرنس : دارد |
محتوای فایل : zip | حجم فایل : 330.56Kb |
رشته های مرتبط با این مقاله: حسابداری و مدیریت |
گرایش های مرتبط با این مقاله: حسابداری مدیریت و مدیریت دانش |
مجله: دیدگاه انتقادی در حسابداری |
دانش
سرمایه فکری
سنجش و اصول اخلاقی
مسیر پیش رو تحقیقات آینده
Knowledge
However, knowledge society is not clear about the effects and value of knowledge. Rather, knowledge has become a problem, an unruly resource, which has to be managed. Politicians attempt to search for knowledge that fosters growth in national economies, while businesses search for knowledge that makes products, processes and procedures valuable. Not all knowledge does this. Drucker (1993) tells us that knowledge has become the key, but unfortunately also ambiguous, resource in knowledge society: “The only – or at least the main – producers of wealth are information and knowledge. . . How knowledge behaves as an economic resource we do not yet fully understand. . . . We need an economic theory that puts knowledge into the centre of the wealth-producing process.” We do not quite know how knowledge is a resource and this creates a puzzle. If knowledge is the mostimportant resource but also one whose properties and effects we cannot account for, what use is it? The irony is that knowledge is used and practically adopted in our conduct but in ways that create disruption rather than coordination. Rather than making firms and societies more certain, it has a tendency to make them more uncertain. The growth of knowledge reflexively mobilised is increasing dramatically in knowledge society; this new knowledge creates insight which is used to alter processes and procedures and therefore, with new knowledge comes new patterns of interaction. New knowledge produces change and thus uncertainty, as Giddens (1990) says: “The reflexivity of modern social life [is] that social practices are constantly examined and reformed in the light of incoming information about those very practices, thus constitutively altering their character”
دانش
با این حال، جامعهی علمی، در مورد اثرات و ارزش دانش واضح و روشن نیست. بلکه، دانش به یک مسئله، و یک منبع متلاطم که مدیریت میشود، تبدیل شده است. سیاستمداران درصدد جستجوی دانشی هستند که به ترویج رشد در اقتصاد ملی بپردازد، تجارت دانشی را میطلبد که به تولید محصولات، فرآیندها و روشهای ارزشمند بپردازد. تمام دانش این نیست. دراکر (1993) بیان نمود که دانش به یک کلید، اما متأسفانه یک منبع مبهم در جامعه علمی تبدیل شده است:
« تنها - و یا حداقل اصلیترین- تولیدکنندگان ثروت، اطلاعات و دانش هستند... چگونه دانش به عنوان یک منبع اقتصادی که ما هنوز کاملاً درک نکردهایم، رفتار مینماید... ما به نظریه اقتصادی نیاز داریم که دانش را در مرکز فرآیند تولید ثروت قرار میدهد.»
ما کاملاً نمیدانیم که چگونه دانش یک منبع تلقی میشود و این معما را ایجاد مینماید. اگر دانش مهمترین منبع ثروت تلقی میشود و همچنین دارای ویژگیها و اثراتی است که ما نمیتوانیم برشماریم، کاربرد آن چیست؟ کنایه این است که دانش استفاده میشود و عملاَ در رفتار ما اتخاذ میشود، اما به نحوهای که بیش از ایجاد هماهنگی، اخلال ایجاد میکند. و به جای اینکه شرکتها و جوامع را مطمئنتر سازد، گرایش به نامطمئن ساختن آنها دارد. رشد حرکتهای بازتابی دانش به طرز چشمگیری در جامعه علمی در حال افزایش است و این دانش جدید بینشی را ایجاد میکند که برای تغییر فرآیندها و مراحل مورد استفاده قرار میگیرد و در نتیجه، با دانش جدید، الگوهای جدیدی از تعامل را موجب شده است. دانش جدید موجب تغییر و در نتیجه عدم قطعیت میشود، چنانچه گیدنز (1990) میگوید :
" بازتاب زندگی اجتماعی مدرن این است که شیوههای اجتماعی به طور مداوم بررسی و در پرتو اطلاعات ورودی در مورد شیوههای بسیار عملی اصلاح میشوند، "