چکیده
این مقاله نقش اعتماد را در زمینه تجارت الکترونیک بنگاه با بنگاه (B2B EC) در اردن با استفاده از دیدگاه دیگری در مورد اعتماد مورد بررسی قرار میدهد، و نشان میدهد که این متغیر به جای تأثیر مستقیم یک تأثیر تعدیل کننده بر روی قصد شرکتها در پذیرش B2B ECدارد. یک مدل تعامل گرا در بین عوامل اعتماد، فن آورانه، سازمانی و زیست محیطی توسعه یافت. یک نظرسنجی از 239 مدیر زنجیره تأمین در اردن برای بررسی مدل پیشنهادی مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل دادهها نشان میدهد که تأثیر تعدیل کننده اعتماد در یک مسیر قابل توجه بود که به عنوان شرایط مطلوب ادراک میشد ( نشات گرفته از نظریه انتشار نوآوری و ارائه یک دیدگاه فن آورانه). اعتماد، تاثیرات متغیرهای سازمانی و زیست محیطی را تعدیل نمیکند. این یافتهها بینشهایی را در مورد چگونگی عدم انعطاف پذیری روابط موجود بین شرکای تجاری برای پذیرش فناوری جدید، فراهم میآورد. در محیطی مانند اردن که در آن باورهای اعتماد بسیار اهمیت دارد و بخوبی شناخته شده است، انعطاف پذیری شرکتها در پاسخ نسبت به انگیزههای پذیرش، ممکن است بجای تسهیل شدن تضعیف شود.
2. زمینه
این مقاله، تعریف گستردهای از B2B EC را اتخاذ میکند که شامل فن آوریهای اینترنتی B2B است و این امکان را به شرکای زنجیره تأمین میدهد که بتوانند اطلاعات و خرید و فروش محصولات را به اشتراک بگذارند (Sila، 2013). چنین فن آوریهایی در زمینههای بین سازمانی بکار گرفته میشوند و میتوانند معاملات بین خریدار و تأمین کننده را تعدیل کنند (Subramani، 2004). B2B EC قابلیتهای پردازش اطلاعات را در یک رابطه خاص ارتقا میدهد و بنابراین امکان همکاری بیشتر بین شرکتها را فراهم میآورد و از آن پشتیبانی میکند و همچنین موجب کاهش عدم اطمینان میشود. رابطه مثبتی بین فن آوری B2B EC و عوامل متعدد عملکرد شرکت وجود دارد و تعداد زیادی از مطالعات نیز به آن اشاره کردهاند (Dong، Xu & Zhu، 2009؛ Yao & Zhu، 2012). با در نظر گرفتن این واقعیت و فرضیههایی که نشان میدهند پذیرش B2B ECسبب بهبود قابل ملاحظهای در عملکرد کلی شرکت میشود، چندین تن از محققان عوامل تعیین کننده در تصمیم شرکتها را برای پذیرش معاملات آنلاین B2B یا تمایل به انجام آنها مورد بررسی قرار دادهاند. با توجه به نظریههایی که پذیرش B2B EC را توضیح میدهند، مدل TOE و نظریه انتشار نوآوری (IDT) بیشترین محبوبیت را دارند (Sila، 2013؛ Zhu و همکاران 2006). این نظریهها هم بر نقش عوامل تکنولوژیکی، سازمانی و محیطی و هم نحوه تاثیرگذاری آنها در پذیرش B2B EC تاکید میکنند (Hsu، Kraemer & Dunkle 2006). بنابراین از این نظریهها به عنوان عدسیهای مورد نظر در این مطالعه مورد استفاده میشود که از طریق آن میتوان یک چارچوب پژوهشی مفهومی را مشاهده کرد.
IDT نشان میدهد که ویژگیهای نوآوری شامل مزایای نسبی، هزینه، سازگاری، پیچیدگی، آزمایش پذیری و قابل مشاهده بودن (در بین دیگر عوامل) به تعیین رفتار پذیرندگان بالقوه نسبت به نوآوری کمک میکند (Rogers، 2003). از آنجاییکه مزایای نسبی، سازگاری و پیچیدگی، به طور مداوم به عنوان مهمترین عوامل گزارش شده است (Hameed & Counsell، 2014؛ Tornatzky & Klenin، 1982)، آنها در این مطالعه مورد نظر قرار داده شدهاند. مزایای نسبی تصوری است که بازده مورد انتظار و یا مزایایی که نوآوری میتواند برای یک پذیرنده بالقوه در مقایسه با شیوه یا ایده قبلی فراهم آورد را انعکاس میدهد (Rogers، 2003). پذیرندگان بالقوه احتمالاً آن نوآوری را اتخاذ میکنند که مزایای بیشتری نسبت به ایده قبلی فراهم آورد. سازگاری نشاندهنده درجهای از یک نوآوری است که بطور یکنواختی در یک محیط کسب و کار عملی ادراک میشود (Rogers 2003). پذیرش B2B ECاغلب مستلزم تغییرات قابل توجهی در شیوه کاری، ساختار، فرآیندها و / یا روال عادی شرکت است. با توجه به نیاز به این تغییرات، میزان بالاتری از سازگاری، پذیرش B2B EC را با حداقل اصلاحات نسبت به محیط عملیاتی کنونی میسر میسازد (Rajaguru & Matanda، 2013؛ Thong، 1999). در نهایت، پیچیدگی نشان دهنده حدی است که در آن درک، پیاده سازی و استفاده از نوآوری نسبتاً دشوار است، و پیچیدگی اغلب به عنوان یک مهار کننده در پذیرش یک رفتار در نظر گرفته میشود (Rogers، 2003). این بدین دلیل است که پیچیدگی موجب افزایش عدم اطمینان میشود و خطر ادراک شده از پذیرش موفقیت آمیز نوآوری را افزایش میدهد (Premkumar & Roberts، 1999؛ Ramdani، Kawalek & Lorenzo 2009). در نتیجه، هر چقدر درک فن آوری آسانتر باشد، روند پذیرش سریعتر انجام میشود و برعکس.