ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
در سال 2015 دولت های محلی اسپانیا اعمال کردن یک استاندارد حسابداری جدید را شروع کردند. موفقیت حاصل شده در اجرای این استاندارد، با محرک هایی از خارج از سازمان، و با محرک های «ظرفیت سازمانی، اجرایی و سیاسی» توسعه یافته توسط آن، مرتبط است. از طریق یک پرسشنامه الکترونیکی و چندین مصاحبه انجام شده با مامورین مالی ارشد شهرداری مشخص شد که چند اقدام برای ایجاد ظرفیت سازمانی ضروری – قبل از اجرا شدن در یک دوره ماقبل – انجام شدند. نتایج نشان داد که حکومت های محلی ظرفیت سازمانی لازم را بدست نیاوردند و برای بهبود آن مجبور هستند که تخصیص منابع و زمان را ادامه دهند.
تعریف ظرفیت سازمانی
بعد از مرور مقالات مشخص شد که یک مفهوم منحصر به فرد برای ظرفیت سازمانی وجود ندارد. تمام تعاریف یا مفاهیم را می توانیم در چهار گروه طبقه بندی کنیم (روساس 2008؛ روساس و گیل 2013) که عبارتند از:
(a) ظرفیت گزارش شده، متمرکز بر ابزارها و فرآیندهای اجرایی که با پتانسیل سازمان برای انجام وظایف تحت مسئولیت خود، انطباق داده شده است (نلیسِن 2002). در ضمن اوسلاک (2004) آنرا بصورت دسترس پذیری و کاربرد مؤثر منابع مادی، تکنولوژیکی و انسانی می دید که نظام های اجرایی و تولیدی دولت باید تولید ارزش عمومی را مدیریت میکردند، و بر محدودیت های زمینه ای، شرایط و تهدیدات آن غلبه می کردند. در نتیجه طبق گفته این مؤلف، عوامل اصلی که میتوانند بر ظرفیت سازمانی تأثیر بگذارند کمیت و کیفیت منابع انسانی و مادی، تناسب ظرفیت های فردی شرکت کنندگان برای خصوصیات جایگاه های شغلی و تخصیص وظایف در فرآیندهای مدیریتی مختلف، پذیرش قوانین، فرهنگ های فرعی و مجازات ها از سوی سهامداران، و غیره است.
(b) ظرفیت مؤثر، انطباق داده شده با اقدامات یک دولت. رپتو (2007) این را ظرفیتی برای موارد روبرو می بیند: مدیریت عمومی، راه فراری برای افرادی که مسئول سیاست گذاری هستند، ابزارهایی که باید اینکار توسط آنها انجام شود، و قوانین سازمانی که تحت آنها عمل کنند.
(c) ظرفیت بعنوان یک محصول، وقتی که مهارت ها ایجاد می شوند. این ظرفیت مانند مهارت سازمان برای جذب مسئولیت ها، انجام مؤثر وظایف مناسب، و تقویت مؤثر و پایدار پاسخگویی خود دیده میشود (برنز 2005؛ گریندل و هیلدر برند 1995؛ ساویچ 1998).
(d) ظرفیت بعنوان یک فرآیند. ویلمز و بومر (2003) از یک طرف، این را بصورت مهارت مقامات دولتی برای بهبود وظایف، حل مشکلات و تعیین و تحقق اهداف، و از طرف دیگر بصورت توانایی تجهیز یا انطباق سازمان ها برای پاسخ دادن به یک مشکل عمومی تعریف می کنند. چاوز و رایاس (2006) هم این را با توسعه هر گونه ساختار سازمانی همراه دانسته اند که آن سازمان را قادر می سازد به یک شیوه منظم و هماهنگ در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت نسبت به مسئولیت هایش متعهد باشد.