دانلود رایگان مقاله تاثیرات منفی افزایش شاخص توده بدنی بر نرخ تشکیل بلاستوسیست در پاسخ دهندگان متحمل بارورسازی در محیط آزمایشگاه

عنوان فارسی
تاثیرات منفی افزایش شاخص توده بدنی بر نرخ تشکیل بلاستوسیست در پاسخ دهندگان متحمل بارورسازی در محیط آزمایشگاه
عنوان انگلیسی
Increased body mass index negatively impacts blastocyst formation rate in normal responders undergoing in vitro fertilization
صفحات مقاله فارسی
0
صفحات مقاله انگلیسی
6
سال انتشار
2015
نشریه
Ncbi
فرمت مقاله انگلیسی
PDF
کد محصول
E5123
رشته های مرتبط با این مقاله
پزشکی، زیست شناسی
گرایش های مرتبط با این مقاله
ژنتیک پزشکی
مجله
مجله کمک باروری و ژنتیک - Journal of Assisted Reproduction and Genetics
دانشگاه
Stanford Hospital and Clinics
کلمات کلیدی
چاقی، بلستوسیست، نتیجه IVF، اختلال متابولیک، کیفیت تخمک
بخشی از ترجمه مقاله
عملکرد استاندارد پروتکل برای آنالیز لیپید هیدروپروکسید در خونابه انسان با استفاده از یک روش کاملا مکانیزه مبنی بر استخراج حالت جامد و کراماتوگرافی مایع ( طیف سنج انبوه در بازبینی واکنش منتخب )

چکیده
هدف. هدف این مطالعه، پژوهش تاثیر BMI زن و اختلال وبدکاری متابولیک روی نرخ تشکیل بلاستوسیست می باشد.
روشها. این یک مطالعه گروهی بازنگرانه بود که در یک مرکز علمی طب تولید مثل اجرا گردید. بیمارانی که دارای وزن نرمال بوده دچار اضافه وزن با اختلال متابولیک بوده یا چاق بوده و اووسیت در چرخه IVF جدید بازیابی گردید، در مطالعه لحاظ شدند. نرخ تشکیل بلاستوسیست از تعداد جنین یا رویان سلولی در روز سوم در محیط کشت تا روز پنجم یا ششم محاسبه گردید. تنها بلاستوسیست هایی با کیفیت خوب در محاسبه لحاظ شدند که با گرید یا درجه مورفولوژیکی 3BB یا بهتر، تعریف شدند.
نتایج. نرخ تشکیل بلاستوسیست در کنترل هایی با وزن نرمال بسیار بهتر از بیماران چاق/ دچار اضافه وزن بود ( 2. 57 در برابر 6. 43 درصد، ). هیچ اختلافی در تشکیل بلاستوسیست بین بیمارانی با با اختلال متابولیک و بیمارانی با BMI وجود نداشت.
نتیجه گیری. محیط متابولیک مادر تاثیر بسزایی بر کیفیت جنین دارد که برحسب تشکیل بلاستوسیست اندازه گیری می شود. کاهش نرخ تشکیل بلاستوسیست احتمالاً عامل مهمی است که در نتایج تولید مثل ضعیف تر در زنان مبتلا به اضافه وزن و چاق و ناباروری سهیم می باشد.

1) مقدمه:
منابع پتانسیل متغیر در آنالیز متابولیسمی می تواند به مباحث تحلیلی یا بیولوژیکی نسبت داده شود که اخیرا همبستگی با حالت های فیزیولوژیکی یا مربوط به رژیم غذایی، محیطی، ژنتیکی یا وضعیت آسیب شناسی فیزیولوژیکی داشته است. به همین دلیل مطالعات متابولیسمی به طور عمیق تر نیازمند تایید در سه حوزه ی پیشرو می باشند: مباحث تحلیلی، 2- تغییرات درونی/داخلی بیولوژیکی فردی، 3- مطابقت با سنخ پدیداری داده شده. کنترل منابع پتانسیل متغیر جهت از بین بردن خطاها در تفسیر اطلاعات مهم می باشد. اگرچه مطالعات متابولیسمی با انواع مختلفی از نمونه ها توسعه یافته اند، مشخص کرده است که تغییرات بیولوژیکی معمولا از آنچه که به تغییرات تحلیلی نسبت داده شده است بالاتر می باشد.
شناسایی منابع اصلی تغییرپذیری مهم می باشد. بنابراین علاوه بر تغییرات فردی درونی و داخلی، منابع خطاها در متابولیسم ها اساسا به نمونه برداری و جمع آوری روش هایی مثل چرخه های سردسازی یا گرم سازی یا شرایط ذخیره سازی ناقص مربوط می باشند. به خوبی شناخته شده است که نمونه برداری نامناسب و آماده سازی نمونه ی پروتکل می تواند منجر به نتایج مورب دارای فرآیندهای آنابولیسمی یا کاتابولیسمی گردد.
میل افزایشی در مجموعه ی سریع و جابجایی نمونه ها برای اهداف متابولیسمی مثل گردش جنبشی برخی متابولیت ها که بسیار سریع می باشند،وجود دارد.از این رو،روزنه ی زمان بین نمونه برداری و تحلیل باید تا حد ممکن کوتاه باشد.بعنوان مثال،بسیاری از متابولیسم های درون سلولی مثل ATP و گلوکز فسفات 6 با میزان گردش کمتر از 2 ثانیه به شدت ناپایدارند. بنابراین با هدف شناسایی متابولیسم های سلولی باید فورا بروی نمونه برداری سلول ها برای جلوگیری یا به حداقل رساندن گردش متابولیستی متوقف گردد. در واقع ارايه ی نمونه در متابولیسم تنها زمانی بدست می آید که متایولیسم به طور کارآمد در طول نمونه برداری با دفع کردن متوقف گردد.
این مرحله در توقف ناگهانی متابولیسم توسط جلوگیری از فعالیت آنزیم های دروند به نتیجه میرسد.در این مسیر تغییرات در پروفایل متابولیک در طول نمونه برداری موقوف شده اند. استراتژی متداول برای دفع براساس تغییر سریع شرایط نمونه معمولا بوسیله ی یک شوک دمایی صورت میگیرد.
تحلیل آنی نمونه ها همیشه ممکن نیست و به همین دلیل به ذخیره سازی نمونه ها نیاز است.( که به عنوان مثال در بانک نمونه های بیولوژیکی برای اهداف تحقیقاتی).ذخیره سازی نمونه ها عامل دیگر خطاها در تحلیل متابولیسمی می باشد. بیشتر متابولیت ها ،اگر نمونه ها سریعا در دمای -80 درجه سردسازی می شوند.( مثلا توسط نیتروژن مایع)هرچند نکته مهم اختلافات و تفاوت ها در زمان ذخیره سازی یا گرم سازی مکرر می باشد، چرخه ی سردسازی ممکن است تاثیر زیادی در پیشرفت مدل های متابولیسمی داشته باشد.فعالیت های متابولیسمی در طول نمونه برداری و ذخیره سازی نیازمند توقف یا به حداقل رساندن تغییرات در پروفایل هم در غلظت و هم در ساختار می باشد.
به همین منظور کاهش دما در طول آماده سازی نمونه ها (40 درجه ) و ذخیره سازی ( 80 درجه ) بارها در آنالیز پروتکل ها اجرا شده است. بعنوان مثال ذخیره سازی مناسب و اندازه گیری های مقدماتی سریع ادرار باید صورت پذیرد تا اطمینان از کیفیت نتایج در تحلیل متابولیسمی در کل مجموعه و عملکردهای تحلیلی حاصل گردد.
بنابراین جدا از ذخیره سازی نمونه ها در دمای -80 درجه چرخه های سردسازی یا گرم سازی باید هر زمان که ممکن است جلوگیری شود. بنابراین محافظان میکروبی مثل اسید سدیم می توانند برای جلوگیری از آلودگی باکتریایی مهم باشند.
تغییرات به دست آمده توسط ذخیره ی نمونه ها یا عملکردهای ابتدایی می تواند در دست آوردهای متابولیسمی با توجه به دسته های محصور متابولیست ها خطرناک باشد. در این مصداق گرایش کلی در متابولیسم به سوی یکنواخت سازی و استاندارد کردن با توسعه ی عملکرد بالای خطوط درگیر با عملکرد استاندارد مداوم حرکت می کنند،هریک از آنچه که طراحی شده است تا هر دو تغییرات سیستماتیک و تصادفی پروفایل متابولیسم هدف را به حداقل برساند.
از این گذشته گزارشات استانداردسازی محققان را قادر می سازد تا نتایج مطالعات مختلف را با هم مقایسه و ترکیب کنند.
در تحقیقات امروزه،یک برنامه ریزی تجربی طراحی شده است تا یک پروتکل استاندارد را برای آنالیز متابولیسمی هیدروپروکسید مایع در خونابه انسان توسعه بخشد.( HpETE ) ،اسید چربی هیدروکسید تولیدات اولیه پروکسید و پیش ماده ای برای بیوسنتز HETE ها و ليوکوترنبزها می باشند.
به همین دلیل آنها به عنوان مدل های مرکب انتخاب شده اند. همانطور ده پایداری آن ها به طور جدی با نمونه برداری نامناسب و پروتکل ها تحت تاثیر قرار گرفته اند. ارتباط لیپید هیدروپروکسیدها با نقش آنها بعنوان کلیدهای تلفیق کننده اسید چربی مرکب با اکسیژن اشباع نشده یا تراکم پلاکت ها در میان سایرین پشتیبانی می شود.
از زمانیکه HpETE ها به سرعت توسط پروکسیدهای سلولی به هیدروکسیدتترانیک اسیدهای مشابه تقلیل می یابند. روشی سریع و دقیق که تکرارپذیری و تکثیرپدیری روش های موجود مورد نیاز را بهبود می بخشد. بعلاوه عملکرد بالا می تواند منفعتی خطرناک برای کاربرد مطالعات سیستماتیک اپیدمیولوژی،آنالیز عادت جاری باشد و در کل در مواردی که تعیین این آمیزه ها در شمار بالایی از نمونه ها مورد نیاز است.
2) آزمایش
2-1:ماده شیمیایی:
آب یون زدایی شده از یک میلی پور سیستم تصفیه آب برای آماده سازی تمام راه حل های آبی استفاده شده است. لیپواکسیزن، هیدروپروکسید اسید، HpETE,HpODE و ... از مواد شیمیایی به دست آمدند. اسید استیک( جوهر سرکه ) ، اسید فرمیک،متانول ، اتانول و استون از اسکارلب و آمونیاک فرمیک و آمونیاک استات از سیگما برای جداسازی رنگ نگاری استفاده شدند. تمام مواد شیمیایی در درجه ی LC-MS بوده و بدون تصفیه سازی اضافی مورد استفاده قرار گرفتند.
2-2: استخراج خونابه از افراد انسانی:
خون ونوس در یک لوله پلاستیکی بدون ماده ی افزودنی جمع آوری شد.لوله در هوای محیط باز نشد و تا زمان فرآوری در جای سرد و خنک نگه داشته شد. نمونه های خون در حدود یک ساعت پس از جمع آوری فرآوری شدند و در 4000g به مدت 10 دقیقه برای جداسازی خونابه ای که در لوله پلاستیکی قرار داده شده بود و تا زمان آنالیز در دمای -80 درجه ذخیره شده بود تفکیک شد.
تمام مراحل استخراج خون برای آنالیز در پذیرش راهنمایی های گفته شده که توسط بیانیه شرکت دارویی جهانی ارایه شدند، و بوسیله ی هیأت بررسی اخلاق ERB در بیمارستان Reina Sofia آزمایشات را تصویب کردند،مورد رسیدگی قرار گرفت. افراد انتخاب شده برای این مطالعات جهت به دست آوردن موافقت اولیه برای این تحقیق اطلاع رسانی شدند.
2.3: حلال های استاندارد و نمونه های خونابه
حلال استاندارد اولیه ی تمام مرکبات در اتانول 500 و در آمپول در دمای -80 درجه در زیر اتمسفر نیتروژن ذخیره شد. حلال های کاربردی با دقیق کردن حجم مناسب حلال اتانول در خونابه برای بدست آوردن حلال های کوبنده آماده شدند.
حلال های کوبنده برای بهینه کردن آماده سازی نمونه و مراحل رنگ نگاری با ادغام استخراج حالت جامد (SPE) و جداسازی LC در حالتی خودکار استفاده شدند.
2.4: درمان خودکار نمونه:
آماده سازی درون خطی نمونه توسط یک سیستم خودکار Prospekt2 ایستگاه کاری SPE از طرف Spark Holland انجام شد.( شکل تکمیلی شماره 1 ). ایستگاه کاری از یک تبادلگر فشنگی اتوماتیک ACE و یک سرنگ فشار بالا HPD برای دریافت حلال SPE مرکب شده است.
سیستم خودکار به یک نمونه بردار اتوماتیک midas مجهز به یک دریچه ی نمونه ی 50ml وصل شده است.لوله ی peek از VICI برای تمام اتصالات بین دریچه های مختلف استفاده می شود. مراحل استخراج تمام اتوماتیک توسط نرم افزار Spark Link مدل 2/10 از Spark Holland کنترل شده است.
بسته ی بهینه سازی SPE که با حالت های مختلف ِ Spark Holland آزموده شده بود،بسته بندی شدند. حالت های ایستا CN-SE,C2-SE,C8 ECSE,C18 EC, صمغ GP صمغ SHو آنیون MM بودند. جداسازی رنگ نگاری در یک ستون تحلیلی C18 دریای مدیترانه که در 25 درجه تنطیم شده بود ارایه شد.
در روش بهینه شده 800 میلی لیتر از آب یون زدایی شده توسط نمونه بردار اتوماتیک midas به شیشه ی نمونه ی حاوی 200میلی لیتر خونابه اضافه شد و برای مدت 2 دقیقه درست قبل از اجرای عملیات استخراج اتوماتیک مخلوط شد.
حجم نهایی هر یک از حلال های خونابه 1 میلی لیتر بود. پس، فشنگ C2 مناسب به طور خودکار با 2 میلی لیتر MeOH مخلوط شد. که شامل 2 میلی لیتر متانول آبی حلال 20% به همراه 1/0% اسید فرمیک و با 1 میلی لیتر متانول حلال آبی 20% به همراه 1/0% اسید فرمیک به حالت تعادل رسیده بود.

چکیده

abstract


Purpose The aim of this study is to investigate the effect of female BMI and metabolic dysfunction on blastocyst formation rate. Methods This was a retrospective cohort study that was performed in an academic center for reproductive medicine. Patients who were normal weight, overweight with metabolic dysfunction, or obese who had ≥6 oocytes retrieved in a fresh IVF cycle were included in the study. The blastocyst formation rate was calculated from the number of ≥5 cell embryos on day 3 observed in culture until day 5 or day 6. Only good quality blastocysts were included in the calculation as defined by a morphologic grade of 3BB or better.

نتیجه گیری

Discussion


Our data demonstrates that in vitro blastocyst formation is affected by a patient’s BMI status. The quality of embryos is frequently utilized to predict implantation rates and subsequent clinical pregnancy rates. Similar to prior studies [15, 16, 20, 21], we did not observe a significant difference in embryo morphology at the cleavage stage. However, we did observe a statistically significant decline in blastocyst formation rate in patients who were overweight/obese versus normal-weight controls (43.6 versus 57.2 %, respectively). This decline was independent of PCOS diagnosis. We hypothesize that this decreased blastocyst formation rate is a significant contributor to poorer reproductive outcomes in overweight and obese women with infertility.


بدون دیدگاه