ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
1- مقدمه
2- پیوند میان کنترل شناختی و پردازش هیجان
3- هیجان منفی در برابر هیجان مثبت
4- هیجان کانونی در برابر هیجان پیرامونی
5- توالی همسازی
6- مطالعه ی کنونی
7- روش
8- نتایج
9- بحث
10- محدودیت ها و مطالعات آینده
11- نتیجه گیری
منابع
در این مطالعه، ما برهمکنش شناختی-هیجانی را از طریق سنجیدن اثرات رقابت اجرایی (پسوآ، 2013) بررسی کردیم، یعنی چگونه کنترل بازداری هنگام مواجهه با اطلاعات هیجانی تحت تأثیر قرار می گیرد. 63 کودک (8 تا 9 ساله) در یک وظیفه ی بازداری (وظیفه ی محوری) که با شکلک های شاد، غمگین و خنثی (بی حالت) همراه بود (و به-صورت پیرامونی نمایش داده شدند) شرکت کردند. اثرات مداخله در وظیفه ی اصلی در مورد سرعت و صحت مشاهده شد، اما در کل، این اثرات به وسیله ی شکلک های پیرامونی تعدیل نشدند، امری که دلالت بر آن دارد که پردازش وظیفه ی اصلی از ظرفیت محدود آن فراتر رفت چنان که مداخله ی مربوط به اطلاعات پیرامونی نامرتبط با وظیفه پدیدار نشد (پسوآ، 2013). تحلیل های بیش تر آشکار کرد که ابعاد اثرات مداخله به ترتیبِ شرایط همسازی بستگی داشت: هنگامی که شرایط ناهمساز پیش از شرایط همسازی قرار می گرفتند، مداخله ی بیش تری رخ داد. این اثر در شرایط غمگینی کوچک تر بود، به ویژه در آغاز آزمایش. این یافته ها دلالت بر آن دارد که ادراک پایین به بالای اطلاعات هیجانی نامرتبط با وظیفه زمانی بر فرایند بالای به پایینِ کنترل در میان کودکان در شرایط غمگینی که نیازهای پردازش به طور ویژه ای زیاد بود، تأثیر گذاشت. ما بحث خواهیم کرد که آیا برجستگی و قدرت محرک های هیجانی و نیز نیازهای وظیفه، ویژگی هایی قطعی هستند که قدرت این رابطه را تعدیل می کنند یا خیر.
2- پیوند میان کنترل شناختی و پردازش هیجان
هم تبیین های سنتیِ کنترل بازداری (نورمن و شالیس، 1986) و نظریه های متأخر همچون تبیین پایش تعارض که شامل سامانه ای است که تعارض در طی پردازش اطلاعات را پایش می کند (بوتوینیک و همکاران، 2001)، دلالت بر آن دارند که کنترل بالا به پایینِ محض به این منظور تنظیم می شود تا تعارض های ادراکی را حل و فصل کند. به تازگی اشاره شده است که پایش تعارض بر پایه ی یادگیری تقویتی استوار است (برای مرور، بنگرید به آبن و همکاران، 2017؛ چیو و ایگنر، 2019). به ویژه، باور بر این است که کنترل برخاسته از فرایندهای یادگیریِ تداعی است که مسئول نظارت بر فرایندهایی همچون بازنمایی هدف و توجه هستند. جنبه ی یادگیری از کنترل شناختی استدلال می کند که کنترل شناختی می تواند توسط پردازش پایین به بالای محرک هایی متأثر شود که از اهداف پیشین یا محیط های توجهی آموخته شده اند (مقایسه شود با آوا و همکاران، 2012) و از همین رو آن ها را به عنوان فرایندهای وابسته به هم تعبیر می کند.
یک روش بررسی برهمکنش میان پردازش بالا به پایین و پایین به بالا در کنترل شناختی از طریق افزودن پردازش هیجان ها در طراحی های آزمایشی است (پسوآ، 2017). تولید هیجان پایین به بالا، یک نمای محرک محور از پردازش هیجان است که به «برانگیختن هیجان از طریق ارائه ی یک محرک اشاره دارد که تصور می شود دارای ویژگی های فیزیکی ساده ای است که به طور ذاتی هیجانی هستند» (مک رای و همکاران، 2012، صص. 254-253). چهره ی انسان ها که خشم و شادمانی را ابراز می کنند به طور بیولوژیکی به ترتیب متمایل به محرک های منفی و مثبت قلمداد شده اند (بار و نیتا، 2007؛ اومان و مینکا، 2001). اگرچه هیجان و شناخت به طور سنتی به عنوان فرایندهای جداگانه ای قلمداد شده اند، شواهد فزاینده ای وجود دارد مبنی بر این که آن ها دارای یک رابطه ی پیچیده هستند (چیو و براور، 2011؛ داماسیو، 1994؛ دریسباخ و فیشر، 2012؛ دریسباخ و فیشر، 2015؛ دریسباخ و گوشکی، 2004؛ گوشکی و بولتی، 2014؛ مولر، 2-11؛ بنگرید به پسوا، 2013 برای مرور)، که بخشی از آن به دلیل همان مناطق در مغز است که در هم هیجان و هم در شناخت دخیل هستند (برای نمونه، آمیگدالا، قشر پیش پیشانی میانی؛ برای دیدن یک مرور، بنگرید به گسوآ). بخشی از این رابطه همچنین از این حقیقت ناشی می شود که فعال سازی و دسترسی به هیجان یک رویه ی خودکار و ناخودآگاه است.