ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
A conceptual framework is proposed to examine value creation through the evolution of business model themes. A critical assessment of the literature on business models, business model themes, and their evolution is presented. This assessment highlights the fact that business model themes are typically theorized as being static. Instead, the framework presented here characterizes business models and the business model themes of value creation as co-evolving within an evolving industry. The framework provides a set of propositions that specify how firms can create value by entering an industry, reacting to imitators, and co-evolving with product market strategies and with environmental factors. This study contributes to the literature on value creation through business model themes.
1. Introduction
Catalyzed by firms’ use of digital technologies (Amit & Zott, 2001; Teece, 2010), the notion of a business model accounts for firm success or failure (Zott et al., 2011), offering a complement to the orthodox conceptions of the firm’s value chain, resources, and position (Massa et al., 2017). There is a consensus (Foss & Saebi, 2017) that the firm’s business model is an “architecture of value creation, delivery, and capture mechanism” (Teece, 2010, p. 172). According to this notion, value creation and appropriation are conceived as a firm’s boundary-spanning activity system, conducted by a set of actors linked by transaction mechanisms (Amit & Zott, 2001, Foss & Saebi, 2017; Writz et al., 2016).
4. Discussion and conclusions
Since the turn of the millennium, firms have succeeded in creating economic value on an unprecedented scale (Parker et al., 2016). Orthodox theories have proved ineffective at explaining this value creation, triggering rise to a notion of the business model to explain variation in firm performance (Massa et al., 2017), and thereby complementing, market-, firm- or industry-specific factors (Hawawini et al., 2003; McGahan & Porter, 2002; Rumelt, 1991). A focal firm’s business model is conceived as a firm-boundary spanning architecture, where several actors engage in activity systems linked with transaction mechanisms (Amit & Zott, 2001; Foss & Saebi, 2017; Teece, 2010). The key tasks of such architectures is to create, deliver, and appropriate value. A central feature of the business model is the business model theme (Amit & Zott, 2001). The business model architecture can be configured in such a way as to activate one or several of the four known value creation themes (Zott & Amit, 2007, 2008). The empirical literature on business model themes takes a static view, with several studies reporting seemingly unrelated findings regarding the success and failure of these business model themes. In response to an inconclusive empirical study (Zott & Amit, 2007) implying that a business model theme may be more successful in some contexts at a certain time than in other contexts at another time, this study contributes to the literature by presenting a novel framework for the conception of business model theme success.
یک چارچوب مفهومی برای بررسی ارزش آفرینی از طریق تکامل موضوعات مدل های کسب و کار پیشنهاد میشود. یک ارزیابی مهم بر روی ادبیات مدل های کسب و کار، موضوعات مدل های کسب و کار، و تکامل آنها را ارائه میدهیم. این ارزیابی بر این حقیقت تأکید دارد که موضوعات مدل های کسب و کار معمولاً مانند مدل های ساکن نظریه پردازی می شوند. در عوض، چارچوب معرفی شده در اینجا مدل های کسب و کار و موضوعات مدل های کسب و کار را توصیف میکند که به صورت مشترک در یک صنعت در حال تکامل، تکامل می یابند. این چارچوب یک سری گزاره ها را فراهم می سازد که تعیین می کنند شرکت ها از طریق وارد کردن یک صنعت چطور ارزش آفرینی می کنند، چطور به مقلدان واکنش نشان میدهند، و چطور با استراتژی های بازار تولید و عوامل محیطی به صورت مشترک تکامل می یابند. مطالعه حاضر به ادبیات موجود درباره ارزش آفرینی از طریق موضوعات مدل های کسب و کار کمک میکند.
1. مقدمه
ایده یک مدل کسب و کار برای موفقیت یا شکست شرکت ها که از طریق استفاده از تکنولوژی های دیجیتالی (آمیت و زات 2001؛ تیس 2010) تسریع می شود (زات و همکارانش 2011)، مکملی را برای مفاهیم محافظه کارانه زنجیره ارزش، منابع، و جایگاه شرکت ارائه میدهد (ماسا و همکارانش 2007). در این باره اتفاق نظر وجود دارد (فاس و سائبی 2017) که مدل کسب و کار یک شرکت به معنای معماری مکانیزم خلق، تحویل، و تصاحب ارزش است (تیس 2010، ص 172). طبق این مفهوم، خلق و تصاحب ارزش به عنوان سیستم فعالیت های درون مرزی یک شرکت در نظر گرفته می شوند که توسط یک سری عاملان انجام می شوند که از طریق مکانیزم های معاملاتی با هم مرتبط هستند (آمیت و زات 2001؛ فاس و سائبی 2017؛ ریتز و همکارانش 2016).
4. بحث و نتیجه گیری ها
از آغاز هزاره جدید، شرکت ها با مقیاس بی سابقه ای در خلق ارزش اقتصادی موفق بوده اند (پارکر و همکارانش 2016). اثبات شده است که نظریه های محافظه کارانه در توضیح این ارزش آفرینی ناکارآمد هستند، افزایش یک ایده مدل کسب و کار به منظور توضیح تغییرات در عملکرد شرکت را تحریک می کنند (ماسا و همکارانش 2017)، و در نتیجه مکملی برای عوامل مختص بازار، شرکت یا صنعت خواهند بد (هاواوینی و همکارانش 2003؛ مک گاهان و پورتر 2002؛ راملت 1991). مدل کسب و کار یک شرکت کانونی مانند یک معماری درون مرزی شرکت در نظر گرفته می شود که در آن، چندین عامل در سیستم های فعالیت مرتبط با مکانیزم های معاملات درگیر می شوند (آمیت و زات 2001؛ فاس و سائبی 2017؛ تیس 2010). وظایف کلیدی این معماری ها شامل ایجاد، تحویل، و تصاحب ارزش هستند. یکی از ویژگی های اصلی مدل کسب و کار، موضوع مدل کسب و کار است (آمیت و زات 2001). معماری مدل کسب و کار را می توانیم به شیوه ای پیکربندی کنیم که یک یا چند مورد از چهار موضوع ارزش آفرینی را فعال سازد (زات و آمیت 2007، 2008). ادبیات تجربی در مورد موضوعات مدل های کسب و کار یک دیدگاه ساکن را اتخاذ می کنند و ظاهراً چندین مطالعه یافته های غیرمرتطی را در خصوص موفقیت و شکست این موضوعات مدل های کسب و کار گزارش میدهند. یک مطالعه تجربی غیرقاطع (زات و آمیت 2007) که بیان می کند یک موضوع مدل کسب و کار در یک زمان معین در برخی از زمینه ها در مقایسه با زمینه های دیگر در یک زمان دیگر، میتواند موفق تر باشد؛ مطالعه حاضر نیز در پاسخ به آن، از طریق معرفی یک چارچوب جدید برای ادراک موفقیت موضوعات مدل های کسب و کار، به ادبیات موجود کمک میکند.