ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
2- مرور ادبیات پژوهش
2-1 مدیریت دانش مشتری
طبق تحقیقات کمپبل (2003)، CK به اطلاعات مرتبشده و ساختاریافته مربوط به مشتری اشاره دارد که با پردازش روشمند اجرا میشود. جبرت و همکارانش (2002) تعریفی از دانش مشتری عرضه کرد که عموماً مورد تأیید است: «ترکیب قوی ارزش، تجربه، و اطلاعات حساس که طی فرآیند تراکنش و تبادل بین سازمان و مشتریها لازم، تولید و جذب میشود». جبرت و همکاران (2002) CK را به سه دسته اصلی طبقهبندی کردند. نخستین نوع CK که «دانش برای مشتری» نامیده میشود به آگاهی در مورد محصولات، بازارها و کالاهایی اشاره میکند که برای برآوردن نیازهای مشتریان به دانش و آگاهی بهکاررفتهاند. نوع دوم «دانش در مورد مشتریها» نامیده میشود که بر اساس تجزیهوتحلیل دادهها و اطلاعات تاریخی مشتریها ایجاد میشود. نوع سوم، که بهعنوان«دانش بهدستآمده از مشتری» شناخته میشود، به بازخوردهای رسیده از سوی مشتریها اشاره دارد. نوع دیگری از CK که توسط اسمیت و مککین (2005) بیانشده است، دانشی است که بهطور مشترک تولیدشده است. میتوان این دانش را طی همکاری بین یک سازمان و مشتریهایش به دست آورد. همانطور که سوفیانتی و همکارانش (2010) بیان کردند، CKM شیوه استراتژیک است که بر مبنای آن سازمانهایی که نگاه به آینده دارند مشتریان خود را از این قیدوبند آزاد میکنند که فروتنانه کالاها و خدمات را برای مجوز بهعنوان شرکای دانش و آگاهی دریافت کنند. CKM به کسب، اشتراکگذاری، و استفاده از دانش در میان مشتریان برای منافع آن مشتریان و همچنین سازمان مربوط میشود و بهعنوان شیوهای مداوم از خلق، توزیع و کاربرد CK درون یک نهاد تجاری و بین یک نهاد کسبوکار و مشتریانش نامگذاری میشود.
2-2 چارچوب کلی CKM
طبق دیدگاه مبتنی بر دانش و آگاهی (KBV)، دانش منبعی توزیعی است و عملکرد سازمانی بر این تکیه دارد که اعضای سازمان چقدر میتوانند پایگاه دانش سازمان را بهطور کامل بهبود بخشند، حوزههای مختلف دانش را یکسانسازی کنند، و دانش را برای توسعه محصولاتی که کیفیت بالایی دارند و پیشگام هستند توسعه دهند. لین (2007) چارچوبی کلی از فرآیندهای مدیریت دانش (KM) پیشنهاد کرد که موردحمایت KBV است (شکل 1 را ببینید). این چارچوب سه بعد اصلی را در برمیگیرد: توانمند سازها، فرآیندها و دستاوردها. لین (2007) توانمند سازها را در سه دسته مرتب کرد که عبارتاند از: فاکتورهای انسانی، سازمانی و فناوری. در این چارچوب، توانمند سازها مکانیسمی برای توسعه توانمندیهای فردی، سازمانی و تکنولوژیکی هستند تا مدیریت دانش را در سازمان آسان سازند. فرآیندها به فرآیند جمعآوری، به اشتراکگذاری و کاربرد تجربه، تخصص و آگاهی از نحوه کار و اطلاعات زمینهای در سازمان اشاره دارند. دستاوردها پیامدهای میزان مدیریت دانش را آشکار میسازد که بهطور مؤثر در عملکرد یک سازمان، قابلیت نوآوری و کیفیت محصول و خدمات بهدستآمدهاند. سالوجاروی و همکاران (2013) از این چارچوب کلی برای طرح مدل برای CKM تبعیت میکند. سایر پژوهشگران وجود تأثیرات مختلف بر فعالیتهای CKM همچون فاکتورهای انسانی، سازمانی و تکنولوژیکی را شناسایی میکنند.