ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
1. مقدمه
2. روش کار
3. بررسی متون
3.1. چرا سازمانها به راهبرد نیاز دارند؟
3.2. تفکر راهبردی در برابر برنامهریزی راهبردی
3.3. نقش تفکر راهبردی
3.4. برنامهریزان و مدیران و فرآیند تصمیمگیری راهبردی
3.5. پایداری: پیوند گمشده در راهبرد
4. بحث و نتیجهگیری
Strategic thinking and strategic planning are concepts that are not clearly defined both in the literature and in the practice of business organizations and sometimes they are used interchangeably with each other or with strategic management. The purpose of this text is to differentiate and define both concepts and relate their role with the strategic decision making process of a firm. The text ends by approaching the issue of sustainability as a new challenge in the strategic process.
1. Introduction
There is still a widespread agreement that strategic thinking is important for efficient management of firms, but it is often absent or at least lacking (Bonn, 2001; Liedtka, 1998). The gap in practice is followed by historical confusion of the concept among both scholars and practitioners, where the terms strategic thinking, strategic planning, and strategic management are used interchangeably (Mintzberg, 1994a). Goldman & Casey (2010) state:
“In addition to the deficit in the literature regarding strategic thinking, there is a gap in practice. Top leaders’ absence of strategic thinking has been identified as a major detractor of firm performance in studies across industries and countries (Bonn, 2001; Essery, 2002; Mason, 1986; Zabriskie & Huellmantel, 1991). There is concern that this gap will continue: Bonn (2005) noted that strategic thinking was identified by a panel of experts as one of the 10 most critical areas for future management research. In addition, both leadership and strategy theorists have indicated that strategic thinking is needed at multiple organizational levels.” (p. 120)
4. Discussion and Conclusion
This paper offers arguments to clearly differentiate the concepts of strategic planning and strategic thinking as developed in the last thirty years of research and identifies that there is still confusion between these concepts that have somehow influenced practitioners and academics during this period.
From a practitioner’s perspective the literature suggests that there is still a lack of strategic thinking in companies which leads to bad strategies thus bad decisions, in a world that is getting more competitive, object of faster changes and with much more complex demands that can impact in the survival of these firms.
تفکر راهبردی و برنامهریزی راهبردی مفاهیمی هستند که بطور واضح در متون و در فعالیت سازمانهای کسبوکاری تعریف نشدهاند و گاهی اوقات به جای یکدیگر یا با مدیریت راهبردی استفاده شدهاند. هدف این مقاله متمایز ساختن و تعریف این دو مفهوم و مرتبط ساختن نقش آنها با فرآیند تصمیمگیری راهبردی یک شرکت هست. این مقاله با نزدیک شدن به مسئله پایداری به عنوان یک چالش جدید در فرآیند راهبردی پایان مییابد.
1. مقدمه
هنوز روی اینکه تفکر راهبردی برای مدیریت اثربخش سازمانها مؤثر هست، توافق گسترده وجود دارد اما اغلب فقدان آن احساس میشود (بون، 2001؛ لیدتکا، 1998). این شکاف در عمل منجر به درک گنگ تاریخی از این مفهوم میان محققین و متخصصین میشود که اصطلاحات تفکر راهبردی، برنامهریزی راهبردی و مدیریت راهبردی به جای یکدیگر استفاده میشود (مینتز برگ، a1994). گولدمن و کازی (2010) میگویند:
«علاوه بر این نقص در متون در رابطه با تفکر راهبردی، شکافی در عمل وجود دارد. عدم وجود تفکر راهبردی رهبران ارشد به عنوان مخرب اصلی عملکرد شرکت در مطالعات انجام گرفته در صنایع و کشورها مشخص شده است (بن، 2001؛ اسری، 2002؛ ماسون، 1986؛ زابرسکی و هولمنتال، 1991). این نگرانی وجود دارد که این شکاف ادامه یابد: بن (2005) خاطر نشان کرد که تفکر راهبردی بوسیله پنل خبرگان به عنوان یکی از 10 حوزه خیلی مهم برای پژوهش مدیریت در آینده مشخص شد. علاوه بر این نظریهپردازان رهبری و راهبردی نشان دادهاند که تفکر راهبردی در چند سطح سازمانی لازم هستند. (ص 120)».
4. بحث و نتیجهگیری
این مقاله استدلالهایی را برای متمایز ساختن واضح مفاهیم برنامهریزی راهبردی و تفکر راهبردی ارائه میدهد که در سی سال گذشته پژوهش توسعه یافتهاند و مشخص مینماید که هنوز میان این مفاهیم درک اشتباه وجود دارد که تا حدی متخصصین و دانشگاهیان طی این دوره تحت تأثیر قرار داده است.
از دید متخصصین، منابع نشان میدهند که هنوز فقدان تفکر راهبردی در شرکتها وجود دارد که باعث استراتژیهای بدی در نتیجه تصمیمات نامناسب در جهانی میشود که بیش از پیش رقابتیتر شده، هدف تغییرات سریعتر و تقاضاهای بسیار پیچیدهتر میشود که میتواند بقای این شرکتها را تحت تأثیر قرار میدهد.