ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
There is evidence that depressed and formerly depressed individuals are impaired in their ability to regulate emotion and recover from experiences of sad mood compared to healthy individuals (e.g., Campbell-Sills, Barlow, Brown, & Hofmann, 2006). According to a dominant cognitive model of depression, Teasdale’s Differential Activation Hypothesis (DAH; Teasdale, 1988), the ability to recover adaptively from sad mood is critical in determining whether sad mood will remain benign and transient, or whether it will escalate into a depressive episode. Therefore, intervening at the temporal point of mild dysphoria is critical if clinical interventions are to reduce the likelihood that sad mood will develop into a depressive episode. There is now empirical evidence suggesting that difficulty in regulating emotion has implications for the course of depressive illness. For example, the use of maladaptive responses to sad mood has been found to not only distinguish depressed and recovered depressed individuals from their never-depressed counterparts, but also predicts the recurrence of depressive episodes over a 1-year follow-up period (Kovacs, Rottenberg, & George, 2009). This prospective evidence indicates that a maladaptive response to sad mood in depressed and recovered depressed individuals is likely to be an independent risk factor for recurrence. Therefore, if depression is to be more effectively treated and even prevented in some cases, research into specific ways of responding to sad mood that facilitate recovery is needed. The current study addressed this need by investigating the affective consequences that follow the recall of positive self-defining autobiographical memories.
DISCUSSION
We investigated the utility of a brief processing mode manipulation to improve mood after positive memory recall. As predicted, never-depressed individuals experienced improved mood following the recall of a positive self-defining memory, irrespective of whether an abstract or concrete processing mode was induced. On the basis of previous research (e.g., Werner-Seidler & Moulds, 2012), we expected that concrete processing would improve mood in both clinical groups, while an abstract processing mode was predicted to maintain low mood. The results did not support these hypotheses; rather, mood improved for recovered, but not depressed participants, irrespective of processing mode condition.
شواهدی وجود دارد که افراد افسرده و سابقا افسرده از نظر توانایی خود برای کنترل هیجان و بهبود یافتن از تجارب وضع روانی اندوهگین در مقایسه با افراد سالم، دچار نقص هستند. طبق یک مدل افسردگی شناختی غالب، فرضیه فعالسازی افتراقی تیسدیل، توانایی بهبود انطباقی از وضع روانی اندوهگین، در تعیین این مساله است که آیا وضع روانی اندوهگین، خوش خیم و ناپایدار خواهد ماند یا خیر یا آیا به سرعت به یک رویداد افسرده کننده تبدیل خواهد شد یا خیر. لذا، مداخله در یک نقطه زمانی ملالت خفیف، حیاتی است اگر مداخلات بالینی برای کاهش این احتمال هستند که وضع روانی اندوهگین ، به یک رویداد افسرده کننده گسترش خواهد یافت.
اکنون شواهد تجربی وجود دارند که حاکی از این است مشکل در کنترل هیجان برای دوره بیماری افسرده کننده، از مضامینی برخوردار است. به عنوان مثال، پی برده شده است استفاده از پاسخهای ناسازگارانه به وضع روانی اندوهگین، نه تنها افراد افسرده و افراد افسرده بهبود یافته را از همتایان هرگز افسرده نشده خود متمایز می سازد، بلکه بروز رویدادهای افسرده کننده را در طول دوره پیگیری یک ساله پیش بینی میکند. این شواهد مربوط به آینده بیانگر این است که یک پاسخ ناسازگارانه به وضع روانی اندوهگین در افراد افسرده و افسرده بهبود یافته، احتمالا یک عامل خطر مستقل برای بازپیدایی است. لذا، اگر افسردگی به طور موثرتری درمان شود، حتی در پاره ای از موارد پیشگیری شود، تحقیقات در شیوه های ویژه پاسخدهی به وضع روانی اندوهگینی که بهبود را تسهیل میکنند، لازم است. مطالعه کنونی، این نیاز را با بررسی پیامدهای موثری مورد خطاب قرار میدهند که یاداوری خاطرات مربوط به شرح حال تعریف کننده خود مثبت را دنبال میکنند.
بحث
ما سودمندی یک دستکاری حالت پردازش مختصر را برای بهبود حالت پس از یاداوری خاطره مثبت بررسی کردیم. همانطور که پیش بینی شد، افراد هرگز افسرده نشده، حالت بهتری را پس از یاداوری یک خاطره تعریف کننده خود تجربه کردند، بدون در نظر گرفتن اینکه آیا یک حالت پردازش انتزاعی یا عینی تحریک شود یا نشود. بر مبنای تحقیق قبلی (مثلا Werner-Seidler &Moulds, 2012)، انتظار داشتیم پردازش عینی حالت را در هر دو گروه بالینی بهبود خواهد داد در حالیکه یک حالت پردازش انتزاعی برای حفظ حالت پایین، پیش بینی شد. نتایج از این فرضیات پشتیبانی نمیکنند؛ بلکه، حالت برای شرکت کنندگان بهبود یافته بیشتر بهبود پیدا کرد تا برای شرکت کنندگان افسرده، بدون توجه به شرایط حالت پردازش.