ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
نظریه و فرضیات
دیجیتال سازی و عملکرد
دیجیتال سازی اکوسیستم ها و زنجیره های ارزش را در شرکت های تولیدی متحول ساخته، نحوه تعامل این شرکت ها را در بالادست یا پایین دست مرزهای شرکت تغییر داده، منجر به بهبود تعاملات عرضه کننده و مشتری گشته، و کسب داده ها، انبارسازی، تجزیه و تحلیل داده های بزرگ و پیاده سازی را ارتقاء داده است (پورتر و هپلمان، 2015). دیجیتال سازی نه تنها به طور بالقوه فرصت های کسب و کار جدیدی را فراهم آورده بلکه باعث افزایش کارایی نیز می گردد. دیجیتال سازی شرکت ها و صنایع تولیدی از منظرهای مختلف از جمله مفاهیمی مانند اینترنت اشیاء، اینترنت صنعتی، صنعت 4.0 و دیجیتال سازی مورد بحث قرار می گیرد. در مطالعه حاضر، ما از واژه "دیجیتال سازی" بهره می بریم که از طریق آن به دیجیتال سازی فعالیت های پایین دستی در زنجیره ارزش سمت کاربر یا فرانت اِند (front end) شرکت های تولیدی اشاره نموده که در آن شرکت به گردآوری، انبارسازی، تحلیل و استفاده از داده های بازار برای ارتقاء همآفرینی ارزش و تخصیص ارزش می پردازد.
سرمایه گذاری در دیجیتال سازی می تواند با پیاده سازی و تلفیق چالش برانگیز با زیرسیستم های مختلف مانند پلت فرم های مختلف تصمیم گیری و ابزارهای تجسم بخشی گسترده باشد. سرمایه گذاری های IT باید باعث بهبود استفاده از داده ها در فرانت اِند و نهایتاً در بلک اِند (Back end) شده و به فعالیت های زنجیره ارزش در کل بهبود می بخشد (پورتر، 2001؛ پورتر و هپلمان، 2015). شرکت های تولیدی با سرمایه گذاری در دیجیتال سازی، از طریق خودکارسازی گردآوری، انبارسازی و تشخیص داده ها به تقلیل هزینه های پردازش داده ها نائل می شوند (وامبا و همکاران، 2017). کاربرد پیشرفته دیجیتال سازی داده ها باعث بهبود مشارکت مشتری و توسعه سیستم های محصول - خدمات از جمله بهبود در تشخیص از راه دور و مدیریت ناوگان می گردد (جایاچاندران و همکاران، 2005). اگر چه شواهد اندکی درباره رابطه مستقیم بین دیجیتال سازی و عملکرد ارائه شده اما این رابطه پیچیده و احتمالاً غیرخطی بوده و توسط متغیرهای دیگر تعدیل می گردد (کوتاماکی و همکاران، 2019). این دیدگاه همراستا با دیدگاه پژوهشگرانی است که پیشتر شاهد مخالفی را ارائه نموده و بر این باورند که ارزش IT دست کم در صورتی که با حمایت قابلیت های مکمل همراه نگردد (کیم و همکاران، 2005)، مورد تردید می باشد (براینیولفسون، 1993؛ براینیولفسون و هیت، 1998؛ کتینگر و همکاران، 1994). از این رو، به رغم پتانسیل مالی قابل توجه، شرکت ها در تلاش برای تخصیص ارزش از دیجیتال سازی هستند. سرمایه گذاری های فناوری صرف کافی نبوده اما غالباً بزرگ ترین چالش ها در زمینه شیوه ها و قابلیت های سازمانی ظاهر می شوند که باید برای بهره مندی از سیستم ها توسعه یابند.
بنابراین، علت تقلای تولید کنندگان در زمینه کسب ارزش از دیجیتال سازی و دانسته های ما درباره این موضوع، از نظر تناقض دیجیتال سازی مورد بازنگری قرار گرفته اند (براینیولفسون، 1993؛ براینیولفسون و مک آفی، 2012). برای وقوع تناقض دیجیتال سازی، ما سه الزامات اصلی را یافتیم. نخست آنکه، سرمایه گذاری های گسترده در دیجیتال سازی مستلزم افزایش قابل توجه ارزش آفرینی و تخصیص ارزش برای تولید بازده های مورد نیاز است. با پیاده سازی آسان سیستم ها، یکپارچه سازی سیستم های نرم افزاری محصول – خدمات ساده تر و کم هزینه تر شده و سیستم ها ویژگی های ساده تری را می افزایند که باعث افزایش ارزش مشتری مانند سیگنال های هشداردهی زودهنگام برای نگهداری، تهیه خودکار گزارشات و شناسایی آسان مشتریان بالقوه می گردد. با پیاده سازی و یکپارچه سازی آسان سیستم ها، سرمایه گذاری در دیجیتال سازی با اثرات مالی مستقیمی همراه خواهد بود چرا که این سرمایه گذاری ها بر ویژگی های حیاتی مربوط به بهبود عملکرد مالی، ارائه خدمات به مشتری و ارائه راه حل تمرکز می نمایند که باعث بهبود مستقیم اثربخشی همآفرینی مشتری و کارایی ارائه راه حل گشته و در نتیجه هزینه های معاملاتی کاهش می یابد (شودین و همکاران، 2019). با پیچیده تر شدن سیستم ها، سرمایه گذاری در معماری های دیجیتالی جدید مستلزم یکپارچه سازی قابل توجه و لذا غالباً پروژه های یکپارچه سازی طولانی، سنگین و پرهزینه می باشند (هینز و تامپسون، 2000؛ لندائر، 1995). افزون بر این، برخی از سیستم های IT ممکن است دارای ویژگی هایی فوق مهندسی باشند که پرهزینه بوده اما فاقد ارزش کسب و کار قابل توجهی برای تولید کننده مربوطه و یا مشتری تولید کننده می باشند. با این حال، تعیین ارزش مورد انتظار سیستم های IT مقیاس بزرگ بسیار دشوار است.