ترجمه مقاله نقش ضروری ارتباطات 6G با چشم انداز صنعت 4.0
- مبلغ: ۸۶,۰۰۰ تومان
ترجمه مقاله پایداری توسعه شهری، تعدیل ساختار صنعتی و کارایی کاربری زمین
- مبلغ: ۹۱,۰۰۰ تومان
مسکن همیشه نقش مهمی در افزایش نابرابری ها داشته است. موضوع مسکن حالا بیشتر جنبه مالی به خودش گرفته است و ابعاد اجتماعی و انسانی خودش را از دست داده است. یک مرور انتقادی در رابطه با جهت گیری های سیاسی در زمینه مسکن، باید رویکرد های جدیدی را برای مسکن بررسی کند. این مقاله دیدگاه های زیر بنایی از مباحث مرتبط با سیاست های مسکن را از نگاه رویکرد توانمند سازی بررسی می کند. رویکرد توانمند سازی یک رویکرد ارزیابی هنجاری برای درک فقر، رفاه و عدالت می باشد. این رویکرد معتقد است که سیاست ها باید در اصل متمرکز بر توسعه توانمندی های افراد باشد نه این که بر روی منابع و کاربردهای آن تمرکز داشته باشد. از این دیدگاه، درک منابع و طبیعت محرومیت از نظر توانمند سازی و نابرابری ها، نقش مهمی برای از بین بردن بی عدالتی موجود در جامعه دارد و باعث می شود که اخلاقیات دوباره نقش مرکزی در مباحث سیاسی داشته باشند. ما از رویکرد های توانمند سازی چه کاربرد هایی را میتوانیم برای مطالعه های مسکن به دست بیاوریم؟ این مقاله یک کاربرد مفهومی از رویکرد توانمند سازی را برای مباحث سیاسی مسکن ارائه می کند و به این جمع بندی میرسد که سیاست های مسکن مبتنی بر این رویکرد، دارای ارزش افزوده می باشد.
رویکرد توانمند سازی: یک مقدمه کوتاه
رویکرد توانمندسازی اولین بار توسط آمارتیا سن معرفی شد، یک فیلسوف اقتصاد دان. سپس این رویکرد توسط محقق های دیگر در فلسفه سیاسی، اقتصادی، انسان شناسی و علوم اجتماعی توسعه پیدا کرد ؛ افرادی که در این زمینه کار کردند شامل Nussbaum (1988, 1992, 2003), Alkire (2002), Robeyns (2003, 2017), Crocker (2008), Wolff و De-Shalit (2007) and Berry (2017). می باشند.اگرچه تاثیرات این متفکران باعث شکل گیری زمینه های نظری بسیار موثر و مفید برای استفاده از رویکرد توانمندسازی شده است، اما مباحث در این قسمت بیشتر مرتبط با تفکرات آمارتیا سن می باشد. اولین ریشه های رویکرد توانمندسازی مبتنی بر شکل اولیه او نسبت به فرضیات و ایده های اقتصاد رفاهی و سودمندگرایی در دهه 1970 می باشد. سپس او تفکرات خودش را به صورت مفاهیم رویکرد توانمندسازی، توسعه داد. در این میان، مباحث Nussbaum, یکی دیگر از محقق های پیشرو در زمینه رویکرد توانمندسازی، بیشتر به سمت مباحث فلسفی در رابطه به حقوق بشر و نگرانی های اخلاقی در انسان ها می پردازد. با در نظر داشتن این موضوع که مطالعه های سیاسی در زمینه مسکن بیشتر تحت تاثیر ایده اقتصاد رفاهی هستند، معتقد هستم که نظرات سن می تواند یک نقطه شروع مناسب بری مباحث در زمینه مسکن باشد. سپس، در حالی که Nussbaum ( 2003 و 2011) این تفکر را مطرح می کند که مجموعه ای از توانایی های سراسری ضروری برای شکوفایی انسان را می توان تعریف کرد و سپس توانایی های اصلی انسان را بر می شمرد ( ضمیمه A را مطالعه کنید تا یک توصیف دقیق از این توانایی های اصلی را به دست بیاورید)، سن با نشان دادن این که مجموعه ظرفیت های اصلی انسان به شدت مبتنی بر زمینه اجتماعی و هدف های فردی می باشد، این نظرات Nussbaum را به چالش می کشد. لیست Nussbaum, یک پیش زمینه فلسفی و چارچوب مناسب را ارائه می کند و یک فضای منعطف برای تعریف کردن توانایی های اصلی زمینه ای را ارائه می کند؛ اما، متوجه شدم که باید تحقیقات بسیار بیشتری در رابطه با توانایی های مرتبط با مسکن انجام شود قبل از این که بتوانیم واقعا مرزی را برای این ارزیابی ها مشخص کنیم.
مفاهیم اصلی
مفاهیم اصلی برای رویکرد های توانمند سازی شامل آزادی، توانایی و مقام می باشد ( شکل 1 را برای ارتباط بین این عوامل مشاهده کنید). از نظر سن، مفاهیم داشتن مقام مناسب یعنی « چیز های مختلفی که یک فرد برای انجام دادن آن ها، یا داشتن آن حالت ها، ارزش قائل است». مقام یعنی «بودن و انجام دادن»، مانند ترتیب مناسب، آزاد بودن نسبت به بیماری های قابل اجتناب، شاد بودن، عزت نفس داشتن و توانایی برای مشارکت کردن در زندگی اجتماعی (Sen 1999, 75). توانایی های یک فرد نیز «ترکیب مختلف از مقام های احتمالی برای او می باشد». توانایی ها نشان میدهد که یک فرد تا چه حدی فرصت ها یا توانایی های واقعی را دارد تا بتواند گزینه های مناسبی را برای زندگی خودش انتخاب کند. «یک مقام یک دستاورد است در حالی که توانایی ها ، نشان دهنده توانایی فردی برای رسیدن به این دستاورد ها می باشد» (Sen 1999, 75). « داشتن این توانایی ها به صورت ضمنی نشان میدهد که فرد دارای آزادی است تا بتواند به مقام های ارزشمند به عنوان یک عامل فعال دست پیدا کند و نه فقط به خاطر این که گزینه ای دیگر پیش روی او نیست یا به خاطر اجبار، به سمت این مقام ها نمی رود.»